مصائب حضرت صدیقه کبری،فاطمه زهرا(س)
فقط برای فرجش دعاکنیم...شاید این جمعه بیاید...شاید...

روزهای اول هجران، سخت ترین و ناگوار ترین لحظه های زهرا(س) بود. به یاد می آوردکه در کنار بستر پدر این بیت از قصیده حضرت ابوطالب را که می فرمود  ((وَاَبیَضُ یُستَسقَی الغَمام بِوَجهه ثِمالُ الیتامی عِصمهٌ لِلأرامِل)) را با حزن و اندوه خوانده بود و پدرش به او فرموده بود. زهرا جان این آیه را بخوان، ((ما محمدٌ الّا رسولٌ قَدخَلَت من قبله الرّسل، أفان مات اوقُتل انقلبتم علی اعقابکم، محمد پیامبری است همانند پیامبرانی که قبل از او آمده و رفته اند، حال اگر بمیرد یا کشته شود، به سوی عادت اعقاب خویش باز می گردید؟)) و این خود توجه دادنی بزرگ بود به حوادثی که پس از حضرت رسول(ص) به وجود خواهد آمد و زهرا(س) نیز آغاز این حوادث را می دید و با ناله چنین می گفت:

قد کان بعدَکَ أنباءٌ و هنبهٌ                          لَوکُنتَ شَاهِدَها لم کُثِر الخَطبُ

انّا فقدناک فقدَ الأرض واِبلَها                      واختلّ قومُک فاشهَهم ولاتَغِب

بعد از تو پدرجان، گرفتاری ها بر ما افزون شد و اگر بودی، این سان نمی شود، همانا تو را از دست دادیم، چون زمینی که دانه های برجسته بارانش را گم کند و اکنون قوم  تو از هم گسیخته و پراکنده اند، پس شاهد ایشان باش!

گاه می شد که به همراه همراه همسر مظلومش، امیرالمؤمنین(ع) بر سر مزار پدر حاضر می شد و در حالی که هشتی از خاک مزار را می بوسید و از نای جان عرضه کی داشت:

ماذا عَلَی مَن شَمَّ تُربَهَ أحمَدَ                 أن لایَشَمَّ مَدَی الزَّمان غَوَالیا

صُبّت عَلَیّ مَصَائبُ لو أنّها                      صُبّت عَلَی الایّام صِرن لَیالیا

آن که عطر خاک مزار احمد را ببوید، چه زیان که در روزگاران خویش عطر دیگر نبود، اینک مصیبت هایی بر من فرود می آید که اگر بر روز فرود می آمد، آن را به شب مبدّل می ساخت.

و اینجا بود که مانند ابر بهار، اشک از چشمان او و شوهر مظلومش فرو می ریخت. اینجاست که باید گفت: خانم، ای کاش با علی بر سر جسم چاک چاک عریان حسینت در کربلا، آن هنگام که اسب بر بدن او تاخته بودند، حاضر می شدی، آن وقت چه می گفتی؟

جا داشت که با یک کلمه تمام حزن عمق وجود خویش را ظاهر می کردی و می گفتی: غریب مادر حسین!

مصیبت پنجم: حدیث بکاء

گریه ها و عزاداری های سوزناک زهرا(س)، که همراه با حوادث بسیار تلخ بود، باعث تأثر هر بیننده ای بود. اسماء بنت عمس، صفیّه بنت عبدالمطلب، ام سلمه به همراه عده ای دیگر از زنان انصار، در این تعزیت، فاطمه(س) را همراهی می نمودند. آنقدر ناله های آن حضرت دردناک بود که بنا بر روایت حضرت امام صادق(ع) از طریق پدرانش، گروهی از زنان مهاجر و انصار به حضور وی آمدند و عرضه دانشتند: (( گریه های سوزناک شما، دل ما را می آزارد، تقاضا داریم که یا شب گریه کنید یا روز )).

زهرا(س) وقتی چنین دید، به جای تعزیت در منزل، به سمت بقیع رفت و در کنار مقبرة شهدای اُحُد، برای پدرش سوگواری می کرد و این برنامة همیشگی او بود تا دیگر خانه نشین شد و طبعاً، امیر المؤمنین(ع) سایبانی را در گوشه ای از بقیع به این منظور درست کرده بود و بیت الاحزان نیز، به نظر می رسد به همین جهت باشد.

از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت تا هنگام شهادت، خندان دیده نشد. حوادث تلخ و جگر خراشی که منجر به سلب حق الهی خلافت امیرالمؤمنین(ع) گردید، آثار و نتایجی داشت. بلال مؤذن مخصوص پیامبر و صحابة مخصوص آن حضرت از اذان گفتن امتناع داشت تا مخالفت خویش را با خلفا نشان دهد. بنابر نقل شیخ صدوق، بلال برای اولین و آخرین بار پس از رحلت رسول خدا(ص) اذان گفت و آن هم بنا بر خواست فاطمه بود، اما همین که به أشهد انّ محمداً رسول الله(ص) رسید، فاطمه(س) فریادی از نای جان کشید و بیهوش شد.

بلال متوجه شد و اذان را ادامه نداد. وقتی زهرا(س) به هوش آمد از بلال خواست، اذان را به پایان رساند. بلال عرضه داشت، ای سرور زنان، مرا معاف دار که می ترسم حال شما به خامت رود.

اینجا باید عرضه داشت، خانم، شما با صدای اذان مؤذن پدرتان بیهوش شدید، اما کجا بودید وقتی دخترت زینب(س) در کنار دروازه کوفه و با دیدن سر مبارک حسین(ع) که بر نیزه قرآن می خواند، چه حالی پیدا کرد؟

مصیبت ششم : ماجرای غصب خلافت

بی گمان و بدون هیچ تردیدی، بزرگترین ستمی که بعد از رحلت رسول خاتم(ص) بر پیکره امت اسلامی و بلکه بر تمام جهانیان وارد شد، محروم شدن انسان ها از ولایت حقه الهی امیر المؤمنین(ع) بود. این مسئله منجر شد اشخاصی که هیچ شایستگی لازم برای اداره جامعه اسلامی نداشتند، روی کار بیایند و نتیجه آن، مشکلات بزرگی بود که تاکنون نیز گریبان جوامع اسلامی و انسانی را در برگرفته است.

امیرالمؤمنین(ع) به این مهم، نیک آگاه بود و کوشید که این انحراف از آغاز اصلاح شود ولی متأسفانه شد، آنچه نباید می شد. مهمترین یاور آن حضرت در این برنامه، فاطمه(س) بود. این همراهی و حمایت اولین حامی ولایت، ارزان تمام نشد و به ستم های جانخراشی انجامید که به رئوس آن اشاره می شود.

شایان ذکر است که به این مطالب که در قالب مصیبت می آید، علاوه بر منابع تاریخی و حدیثی شیعه، منابع مهمی از عامّه همچون طبری، ابن سعد، ابن قتیبه، ابن عبدالبرّ، مسلم بن حجّاج، ابن ابی شیبه، ابن عبدربّه و.... تصریح کرده کرده اند.

مصیبت هفتم : هجوم به خانه فاطمه(س)

وقتی که اقدامات خلیخه اول، جهت تثبیت خلافت رو انجام بود، عده ای از معترضین صحابه از مهاجر و انصار در خانه امیرالمؤمنین علی(ع) گرد آمده بودند. خلیفه وقتی از این موضوع مطلع شد، عده ای را فرستاد که این اشخاص را از خانه بیرون آورند. گماشتگان خلیفه آمدند و به پشت در بسته ای رسیدند که خانه از خانه های پیامبر(ص) بود و طبق نصّ قرآن فرمود : (( یا أیها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الاّ ان یؤذن لکم ؛ ای مؤمنان، وارد خانه های پیامبر(ص) نشوید، مگر به شما اجازه داده شود ))، گماشتگان فریاد زدند که بیرون بیایید و الّا خانه را با اهلش به آتش می کشیم!

به آنها گفته شد، آیا خانه ای که در آن فاطمه(س) است را به آتش می کشید؟

گفتند: آری، حتی اگر فاطمه(س) نیز باشد!
آتش زدن درِ خانه و سپس فشار دادن و شکستن درِ نیم سوخته ای که جبرئیل بدون اجازه به آن وارد نمی شد، قرار گرفتند فاطمه(س) و حائل شدن بدن مبارک او در بین در و دیوار، مجروح شدن بدن او، ضجّه های جانخراش آن حضرت، صحنه های عجیبی به وجود آورده بود. قلم که هیچ، فکر و ذهن به تشریح آن قادر نیست. فرزندان زهرا(س) ضجّه می زدند ودر این حال، علی (ع) را به اجبار برای بیعت می بردند که زهرا(ع) بدن مجروح خود را بر روی حضرت انداخت تا مانع از بردن علی گردد و وقتی او را به اجبار از همسرش جدا گردند، به سمت مرقد پیامبر(ص) رفت، تا نفرین کند که مولا امیر المؤمنین(ع) لحظه ای رو به سلمان کرد و گفت به فاطمه(س) بگو باز گردد.

سلمان نیز نزد حضرت فاطمه(س) رفت که با بدن مجروح، در حالی که ضجّه می زد و رو به مرقد پیامبر(ص) نموده بود، عرضه داشت: (( ای دختر رسول خدا(ص)، خداوند پدرت را رحمه للعالمین فرستاده است، به خاطر پدرت برگرد.))

فاطمه(س) گفت: ای سلمان، آنها قصد جان علی(ع) را کرده اند، صبر جائز نیست. آنها دست حسنین(ع) را که همراه آورده بود، به سمت مرقد نبی(ص) حرکت داد. در این هنگام، سلمان عرض کرد: (( اما خود امیرالمؤمنین فرموده که صبر پیشه کنی!)) با شنیدن این سخن، فاطمه(س) فرمود: پس اگه فرمان علی(ع) است، می پذیرم و فاطمه(س) به خانه برگشت.

خداوند می داند در دل او چه غوغایی بود حسنین و زینبین در اینجا چه کشیدند!

مصیبت هشتم : غصب فدک

در سال هشتم  هجری و در جریان نبرد خیبر با یهودیان که در یکصد و شصت کیلومتری مدینه دژهای محکم داشتند، یهودیان که در خود تاب مقاومت ندیدند، با پیامبر (ص) صلح کردند و بنا شد، مزارع اطراف دژ را که زمین های حاصل خیزی می شد، در اختیار آن حضرت قرار دهند. از نظر احکام اسلامی، این زمین ها حکم فئ را پیدا می نمود و اموال خالص رسول خدا(ص) محسوب می شد.

پیامبر(ص)  نیز طبق دستور الهی که می فرمود: (( و آتِ ذاالقربی حقه؛ یعنی حتی خویشانت را بپرداز ))، بخشی از این مزارع را آورده اند، به فاطمه(س) بخشید و زمان، فدک در اختیار فاطمه(س) بود و امیرالمؤمنین(ع) کارگرانی بر آن گماشته بود و از درآمد آن، علاوه بر بینوایان و مساکین، عده ای از واستگان خاندان پیامبر(ص) و بنی هاشم بهره مند می شدند.

با روی کارآمدن خلیفة اول، شگفت آوردی که افتاد این بود که فدک را نیز غصب کردند و با استناد به سخنی از پیامبر(ص) که می گفتند خودشان شنیده اند و شاهد دیگری نیز نداشند، برنامة خویش را اجرا کردند. آنها می گفتند که پیامبر(ص) فرموده: ما پیامبران چیزی به ارث سازگاری نداشت و معلوم بود جعلی است و به پیامبر(ص) نسبت دروغ داده شده است. خداوند در قرآن از قول حضرت زکریا(ع) آورده که می گوید: (( به من اولادی بده که از من آل یعقوب ارث برد )). یا به صراحت در مورد ارث اولوا الارحام، آیات صریحی داریم.

پس این روایت، اساساً درست نیست، علاوه بر این که فدک ارث نبود، فاطمه(س) مالک بود و فدک را  در اختیار داشت. از کسی که مالک است، نباید بینه و دلیل بر مالکیت بخواهند و این قاعدة فقهی روشنی است که بین همة مسلمانان، بلکه عقل سلیم بشری مورد پذیزش است.

بنابراین خلیفة اول در برابر استدلال فاطمه(س) ساکت شد و سند فدک را نوشت و به آن حضرت داد. ولی  با مخالفت جانشین خودش، خلیفة دوم، غصب فدک ادامه یافت و پیرامون مسئلة فدک، علاوه بر منابع شیعی، علاوه ای از مورخین و محققین عامه، مانند ابن ابی الحدید نیز نکاتی را به صراحت نوشته اند.

*     *     *

پس از قطعیت غصب فدک، فاطمه(س) به مسجد آمد و در جمع انبوه مسلمانان خطبه ای قرّاء، با مضامین بسیار والا که در آن به حقّ قطعی امیر المؤمنین(ع) در خلافت تصریح داشت، ایراد نمود.

وقتی یرامون فدک با خلیفه و مردوم احتجاج و استدلال کرد، خلیفه در پاسخ او درماند و توجیهات بی پایه ای نمود که با استدلال محکم زهرا(س) با بهره گیری از آیات الهی، او جوابی روشن نداشت.

در اینجا بود که فاطمه(س) به خانه بازگشت و به امیرالمؤمنین(ع) که در انتظار او بود گفت: (( پسر ابی قحافه به ستم، بخشش پدرم را که وسیلة معیشت فرزندانم بود از دستم گرفتی و مهاجر و انصار نیز، دست از یاری من برداشتند و پیوند دوستی ما را بریدند. من از خانه برای احقاق حق مسلّم خویش بیرون آمدم و اینک افسرده و ناامید برگشتم. ))

کوهی از غم بر پیکر مبارک علی(ع) سنگینی می نمود. وقتی زهرا(س) به او گفت: تو کسی بودی که گرگان درنده را شکار می کردی! چه شد که اکنون بر زمین نشسته ای؟ )) امیر المؤمنین(ع) به همسر مظلومه اش گفت: (( ای فاطمه، صبر کن و شکیبا باش، می دانی که در حفظ حق کوتاهی نکرده ام. خداوند، ضامن روزی توست. )) فاطمه(س) گفت: آری، صبر میکنم و خداوند مرا کافی است. ))

فاطمه(س) با دلی پر درد، تنی مجروح و چشمانی گریان، از آن روز در خانه نشست و بیرون نیامد و انیس و مونس غم های تنهایی علی(ع) شد.

باید گفت که یا زهرا(س) تا تو بودی، علی غصه نداشت، اما امان از شب فراق!

مصیبت نهم : ماجرای کوچة بنی هاشم

وقتی خلیفة اول، در برابر استدلال های فاطمه(س)، مجبور شد که سند فدک را به نام او بنویسد، زهرا(س) با در دست داشتن این سند که دست نوشتة ابوبکر بود، به سوی منزل حرکت کرد. امام حسن مجتبی(ع) نیز دست در دست مادر داشت که در نزدیکی منزل، در مکانی که بعد ها به محلّة بنی هاشم و سپس کوچة بنی هاشم موسوم گشت، با عمر بن خطّاب روبرو شد. عمر از حضرت پرسید: از کجا می آید؟ فاطمه(س)، ماجرای نوشتن سند فدک را به عمر گفت. در این هنگام عمر خواست تا دست نوشتة ابوبکر که در واقع سند فدک بود را در ظاهر برای دیدن ولی در واقع برای نابود کردن آن بستاند. طبیعی بود که فاطمه(س) آن را پس ندهد و در این میان، عمر آن نامه را در حالی که به آن نگاه می کرد، با اجبار از حضرت گرفت و بنا بر تصریح ابن ابی الحدید، با دست به سینة فاطمه(س) کوبید و آن نامه را به اجبار گرفت و پاره نمود. شدّت مصیبت زمین خوردن فاطمه(س) در آن هنگام چنان بود که حضرت، خلیفة دوم را نفرین نمود.

قطعاً در آن زمان، گریه های امام مجتبی(ع)، مادر را به خود متوجه نمود و با چادر خاکی و سینه ای پر درد و بدنی مضروب به سوی خانه رفت...

صلی الله علیک یا ایتها المظلومه المضطهره المسلوبه حقّها!

مصیبت دهم : در انتظار شهادت

فاطمه(س) اصلی ترین مدافع حریم ولایت بود و در این راه از جان خود و فرزند شهیدش محسن نیز مایه گذاشت. در روزهای اول ماجراها، دست حسنین را می گرفت و با رفتن به در خانه ها، با برخی از زنان مهاجرین و انصار و گاهی با برخی از بزرگان صحابه، پیرامون بازگرداندن امّت به مسیر حقیقی صحبت می کرد. هر چند این تلاش ها ثمر ظاهری نداشت.

بعد از فراگیر شدن طوفان های فتنه و گسترش آن و آرام شدن اوضاع، فاطمه(س) در منزل و تا مدت کوتاهی که هفتاد و پنج روز یا طبق روایتی مشهور سه ماه بود، از فرط درد و رنج، بیمار و بستری بود و امیرالمؤمنین امام علی(ع) به پرستاری وی و رسیدگی به فرزندانش مشغول بود. در این ایام، علاو بر اسماء بنت عمیس و امّ سلمه که بیشترین عیادت ها، مساعدت ها را نسبت به فاطمه(س) به عمل می آورند، زنی با فضیلت به فضه نوبیه به عنوان خدمتکار در منزل فاطمه(س) حضور داشت. در این ایام عده ای از زنان مهاجر و انصار خدمت حضرت کی رسیدند و با فاطمه(س) اظهار همدردی می نمودند.

فضه(س) در آن اوقات، آنی از سرور خویش جدا نمی شد و نسبت به خانمش پرستاری می کرد.

حسنین و زینبین نیز با فضه، انس وافر داشتند و این انس وافر باعث شد که فضه پس از شهادت زهرا(س)، تا آخر عمر، کلمه ای غیر از قرآن به زبان نیاورد.

*    *    *

شب و روز می آمد و می گذشت و عیادت کنندگان از فاطمه(س) با دیدن صحنه های رقّت بار نحیف شدن پیکر زهرا(ع) آنان را به تأثیر عمیق وامی داشت. زهرا(س) چونان شمع سحر شده بود که تا صبح روشنایی داده و اقامتش خمیده شده بود.

خلیفة اول با دوستش به نظرشان رسید که آمده و از فاطمه(س) دلجویی نمایند.

اما فاطمه(ع) آنهارا نپذیرفت. آنها امیرالمؤنین(ع) را واسطه کرده و علی (ع) در خواست ایشان را به فاطمه(س) بیان داشت و زهرا(س) این زن بابصیرت گفت: (( خانه، خانة توست و من هم در اختیار تو هستم، به هرچه حکم کنی راضیم. ))

آن دو آمدند و زهرا(س) روی از ایشان برگرداند و هرچه تضرّع و التماس کردند، حضرت فرمود: (( روز و شب نفرینتان می کنم تا از دنیا روم و نزد خداوند به پیامبرش از رفتار شما شکایت کنم! شما که از پیامبر(س) شنیدید که فرمود: هر که فاطمه را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است! ))

خلیفة اول گریان شد و هر دو با این حال از خانة زهرا(س) بیرون رفتند. زهرا(س) پیشگویی پیامبر(ص) را می دانست که فرموده بود، دخترم فاطمه با کتک دشمنان، فرزندش سقط خواهد شد و به همین علت شهید خواهد شد.

لحضات احتضار زهرا(ع) نزدیک و نزدیکتر می شد و اطفال نالان او، رنگ پریده و اشک ریزان، نزدیک در حجره ای که مادرشان بر بستر بیماری بود، ایستاده و گویی زیر لب برای مادرشان شفا طلب می نمودند. مشهور بود که نونهالان زهرایی هر کدام با هم در گوشه ای می نشستند و برای مادر دعا میکردند، اما دیدن حال مادر آتش بر جان بچه ها می زد.

مصیبت یازدهم : لحظات احتضار

حال زهرا(س) روز به روز به وخامت می گرایید. امّ سلمه به بالین او آمد. زهرا به او فرمود: (( حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبت رحلت پیابر(ص) و ستم به وصیّ او علی(ع). همانا حُرمت علی را که من بودم، هتک کردند و امامتش را غصب کردند، به جهت کینه هایی که در بدر و اُحُد از او داشتند. ))

وقتی زنان مهاجر و انصار این کلمات را شنیدند، از قول شوهران خویش گفتند که اگر علی(ع) زودتر اقدام می کرد، ما در کار او سستی نمی کردیم حال اینکه این سخنان بهانه ای بیش نبود.

زهرا(ع) دیگر توان حرکت نداشت و او  از علی(ع) خواست که وصیت او را عمل کند!

وصیت زهرا(س) به حضرت چه بود؟!

(( علی جان، وصیت من این است که مرا شبانه غسل و کفن کنی و احدی از اشخاصی که بر من ستم روا کردند، بر جنازة من حاضر نشوند )). آنگاه فرمود آیا تاکنون که شریک زندگی تو بودم، مخالفتی از من دیده ای؟ حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود : (( پناه بر خدا، به خدا قسم تو داناتر و پرهیزکارتر از آنچه گفتی هستی. ))

پس برای مدتی هر دو گریستند و علی(ع) سر بر سینة فاطمه(س)؟ نهاد و فرمود: (( به هر چه مایلی، سفارش کن )).

همة محدثین و بزرگان شیعه و گروهی از عامّه نیز بر مسئلة شبانه تجهیز شدن فاطمه(س) صحّه گذاشته اند.

*    *    *

روز سوم جمادی الثانی سا یازدهم هجری فرا رسید. گویا خورشید نیز از طلوع شرم داشت که آن روز مصادف با شهادت مظلومانة دختر دُردانه پیامبر رحمت(ص) بود. وقتی اسماء بنت عمیس وارد اطاق استراحت فاطمه(س)، دید که روپوش را آن حضرت به صورت خود کشیده است! بانویش را صدا زد ولی صدایی نیامد! در این هنگام حسنین وارد اطاق شدند و از گریة اسماء متوجه حادثه شدند، آنها خود را بر روی جنازه مادر انداختند. حسن(ع) می گفت: (( مادر قبل از آن که جان از تن درآید با من سخن بگو! حسین پاهای مادرش را می بوسید و می گفت: مادر جان، من حسینم، سینه ام به تپش افتاده، با من حرف بزن! )) مگر زینب و ام کلثوم از شدت ناله می توانستند حرحی بزنند؟ وقتی به علی(ع) خبر دادند با صورت به زمین افتاد!

*    *    *

شب از نیمه گذشته بود و جنازة مطهرة زهرا(س) در تاریکی شب، غسل و کفن می شد، فضة نوبیه در حالی که حسنین(ع) و زینبین را در برداشت گریان و مظلومانه می نگریست و علی(ع) به مساعدت اسماء پیکر را غسل می دادند!

سینه ای کز معرفت گنجینة اسرار بود

کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود

طور سینای تجلّی مشعلی از نور شد

سینة سینای عصمت مشتعل از نار بود

نالة بانو زد اندر خرمن هستی شرر

گویی اندر طور غم چون نخل آتش بار بود

آن که کردی ماه گردون، پیش او پهلو تهی

از کجا پهلوی او را تاب این آزار بود

صورتی نیلی شد از سیلی که چون نیل سیاه

روی گیتی زین مصیبت تا قامت تار بود

مصیبت دوازدهم : زیارت های شبانه

فردای آن روزی که پیکر زهرا(س) مخفیانه و غریبانه دفن شد، عده ای به عمد بر علی خرده می گرفتند که چرا ما خبر ننمودی؟

و حضرت در پاسخ این اشخاص که در سوء نیّت ایشان تردیدی نبود، فرمود: این وصیت خود زهرا(س) بود.

چون فاطمه(س؟) به علی(ع) وصیت کرده بود که بر سر مرقد او قرآن بخواند، حضرت گاهی به صورت مخفیانه، به محل دفن وی نزدیک می شد.

می توان پذیرفت که گاهی تا نیمه های شب کنار مرقد بی نشان وی باقی می ماند، بعید نیست که باشد و می توان پذیرفت، گاهی فرموده باشن: علی جان، زودتر به خانه برگرد که مبادا حسنین و زینبین از خواب بیدار شده و محزون و نالان دنبال تو برگردند.

صلّی الله علیک ایتها المظلومه المحزونه

نام کتاب: مصائب اهل بیت

تألیف: بهاء الدین قهرمانی نژاد شایق


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 نوشته شده توسط عاشق امام زمان (عج) در سه شنبه 27 اسفند 1392برچسب:,

 لينك مطلب


درباره

به وبلاگ عاشقان مهدی (عج) خوش آمدید 1-
آیه قرآن

دریافت كد ساعت مهدویت امام زمان (عج)

پروفایل
تازه ترین مطالب sarbazegomnamemahdi
موضوعات
آرشیو
لینکدونی
پیوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
بنت الزهرا
شعرامام زمان
نکات مهم و مطالب ناب از قرآن و روایات مذهب ما ، منبریات برگرفته شده از menbar1.blog.ir کپی با ذکر منبع بلامانع است
مطالب فرهنگی
ثبت نام شبکه ماه نو
سازمان جوانان هلال احمر
UnknownSoldier
انهار
امـــــام عصــــــر(عج)
شهدا شرمنده ایم .....
رهبران شیعه
مجله تفریحی پلمس
حجاب گل
دیدی متفاوت
عصر ظهور
چشم انتظار حضرت عشق
جملات زیبا عارفانه رسول طالبی
صفحه های نور
مرکز فرهنگی صالحون
دکترآزاده عباسی
به سوی نور
احسان علیخانی
اسلام کوئست
.:.::: کانون روضه :::.:.
آثار مداحان سرشناس کشور
معجزه خداوند نزدیک است
زبان و ادبیات عربی...
راه بهشت
مهدویت
در انتظار یار
مذهبی باش
منتظران مهدی
برهان
دانلودکتاب مذهبی
یاران مهدی
فصل سیزدهم: گزیده هایی از دعا و مناجات امام حسین علیه السلام
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
راه بهشت
وبسایت های گوناگون مذهبی:
دختران مومن چادری
السلام علیک یا اباعبدالله
مهدی بیا ....
هرکسی لیاقت شهادت ندارد
یادمان شهدا
"یا صاحب الزمان"
رهبران شیعه
شهدا
ندای دل
الهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر
خادم اصغر
روشنتر از خاموشی
لبیک یا حسین (ع)
گیاهان دارویی شفا
روز انتظار
قالب
اجتمائی
چشم انتظار حضرت عشق
محبان امام زمان ( عج )
شکلک خوشگل
اسلام شیوا
دلپریزاد (سایت حجاب)
درمان کمردرد با طب سنتی
پیشوای رئوف
گلواژه های دینی
حدیث عشق
طب نامه اهل بیت
عبرت ها
السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)
آبدارچی هیئت
چـــــــــــــادر خاکی
پرسپولیس قهرمان
آموزش سرویس Gmail-
کامل ترین مطالب اتفاقی
راه آسمان
سایت ایرانی ها
حجاب
آفرینش ها
خسته شدم از مجردی
ورود محجبه ها ممنوع !!!!
یا صاحب الزمان
نشانه های ظهور
حجاب خونبهای شهیدان
حرف دل جامعه
مای لرن
'داستان حجاب گفتگوی دینی
تغذیه سالم
ﻣﻨﺘﻘﻢ ﺧﻮﻥ ﻣادر
هیئت جوانان صاحب الزمان(عج)
ولای علی (ع)
امام زمان (عج)
صفحه های نور
ندای موعود
شکلکــ هایــ ماه بـآنو
لیل
هیئت جوانان مسجد حضرت سیدالشهداء(ع)
عشق تلخ
چرا حجاب؟
سمت خدا
عاشقان حضرت مهدی (عج)
پله پله تا شهادت
بازگشت به خویشتن
وبلاگ محمدجواد سلمانی
زینت زن=حفظ حجاب
لینکهای حجاب
انوار1
کانون گفتگوی قرآنی
♥♥وبلاگ بزرگ یاران امام زمان(عج)♥♥
سلام ودرود بر آقا امام زمان (عج)
عشق موفق
ساحل آرامش
هیئت تشنگان فرات اهواز
حجاب،گوهر ناب
منتظران ظهور
باحالاش بفرما تو
وبلاگ مذهبی اهل فوز
پایگاه مقاومت بسیج علی اصغر
قرآن و حدیث
مذهبی
دختران با لطافت قرن 21
حجاب نامه
مسعودحق پرست
...حجــآب دونـه...
کتابخانه شیعه
رهگذر قلب خسته ام
مولا مهدی گل یاس
اشعار مذهبی**
آقا امام زمان
روایت غزل
معماری
بانوی سیب
کلبه شادی
سرزمین کهن
شناخت رهبری
نغمه عشق
څُـدآیـے څُـدآ ۼَـړیبـﮧ
شهدای شهرستان بجستان خراسان رضوی
چراغ دستی من
چو گیسوی تو من درپیچ و تابم
: محبان حضرت مهدی (عج)
خاتون
مادر
کانون توحید
چرا حجاب نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تلاطم نفس
حوزه
فریاد رسی می آید
تقدیر شیرین
لحظه
Lovely98
پنجره ای روبه خدا
عاشقان واقعی نمی میرند
اگه فاطمه نیستیم فاطمه گونه باشیم
♥ خــدای مـن ♥
دینی-فرهنگی
داستان
وب سایت امام حسین (ع)
حلقه شهید محمد ابراهیم همت
جوان ایرونی
دفاع همه جانبه
☺☺زندگی شاد☺☺
سلامت برتر
آیت الله العظمی بهجت
مقاومت علی اصغر
منتظران ظهور(آرمیتا)
☆*¨★`*☆دخترحوا☆*¨★`*☆
❤محجبه ها فرشته اند❤
دلنوشته های بیدل
دلنوشته های منتظران ظهور
تفکرناب
هم میهن
غم شیرین دریا
☂ܓ✿ ترنم باران✿ܓ☂
پایگاه آنلاین مشکات، ناحیه2
طب اسلامی و طب سنتی
فونت های زیباساز
زندگی و فناوری
عاشق گمنامی
یادگاری
مدیون حسینم/مجنون ابالفضلم
ایلامکده
دل خوشي های طلبه
آفتاب سرا
نماز
.:: امید ::.
هیئت مکتب آل حیدر(ع)
عشقم مادرم ؛ پشتم پدرم
تك داستان آموزنده
ترنم باران
اس ام اس
چت بست
جـملات زیـبا...داسـتانهـاے کوتــاه
عاشقانه عارفانه
^&&زیـــر آسمون شــــــــــهــــر&&
همسفر
پایگاه مقاومت بسیج حضرت علی اصغر (ع)
علمدار خدا
اینجا کلبه دل من است...
منتظران ظهور313
⎝⓿ ⓿⎠ فانی بلاگ ⎝⓿ ⓿⎠
دوست من خدا
کلبه عاشقانه من و خدایم
مـــن خلیفه خــدا بر زمینم
به نام او که بی دیدن هویداست
انصارالمهدی
خطای دید
لنبر
دیوار
یا فاطمه زهرا
چشمانی بارانی
ღصدفی بر گوهر وجودღ
(پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
:: همفکری با دکتر علی شریعتی ::
خادمین سرزمین نور
"وبلاگ عاشقان قائم(عج)"
.:: منتظران ظهور ::.
خاطرات من وعماد (آقاي شهاب الدین )
♥خـــــــدا♥
مسخره بازی
جملات زیبا (رسول ترک)
بازی آنلاین
مدیا 2 دانلود
Hame chi
کلید حل مشکلات خدا
جهان خالی از حجت نمی ماند
مجمع فرهنگي رهپويان علوي سريش آباد
بازیگران ایرانی
بیچاره فرزندآدم
12امام علیهماالسلام
علی علیه السلام در قرآن و سنّت
30دانلود|اندروید،بازی،نرم افزار،آهنگ،بازی
مذهبی باش
خدایی خدا غریبه
کلیپ روم
هیئت محبین المهدی(عج)
فقط اندروید
هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س)خرم آباد
مهدی عج
رهبر
آشپزخانه یاس
مشاوره رایگان سید میلاد جعفری
شیعیان کیستند؟
ایرانیان
بردگی کلمات
˙·٠●زائری بارانی ام اقابه دادم میرسی؟●
۩~ گروه مذهبی ، فرهنگی ♥ تاخدا ♥ ~۩
دعاي بسيار بسيار مجرب
آلونک
فقط چند لحظه با خدا
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
معبر سایبری اندیشه
زیر باران انتظار
روضه عشاق الحسین(ع) جنوب تهران
اموزشگاه فني و حرفه اي كامپيوتر
تارنمای تخصصی حاج جواد دلیر
یه وب دخملونه
حجاب
دوستی با خدا
خلاقیت و ریاضی 20
کبوتر حرم عشق
چهل داستان وچهل حديث از امام زمان (عليه السلام)
انتظار
آموزش مداحی و اشعار مذهبی
♥♥وبلاگ بزرگ یاران امام زمان(عج)♥♥
افسر جنگی
ازدواج - گل نرگس
تا شقایق هست....
بانوی اردیبهشت
پرسمان
چشم امید (فاطیماجون)
عشق من خدای من( کوثر جون)
عاشقان حضرت مهدی (عج)
کيست مراياری کند؟ (لبیک یا مهدی عج)
معجزه کلمات
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
هیئت بین الحرمین
آیه های انتظار
انتظار
بویی از عرفان حقیقی
هر چی بخوای هست
(✿◡‿◡)دنیای این روزام(◡‿◡✿)
چادر فاطمی
دانشسرای عشق و جنون
ربات بلاگ
مـــنــتــظـران مـــهــــدی
مقتدر مظلوم
بی دریغ باش مثل باران.....(فاطیما)
مسیرت مشخص امیرت مشخص نکن دل دل ای دل بزن دل به دریا
پاتوق دبیرستانیا
ام الکتاب
نصر19
شهدا شرمنده ایم
من و خدا
کوثر ولایت
افسران ارتش مهدویت
السلام علیک یا مولانا یا اباصالح المهدی
فصل دل
بیرق عشق
ادبستان
آفتابگردان
حجاب تو
متن های زیبا
سایت تخصصی دختران و بانوان
عاشقانه های من از خدا می گویند
صبح امید
خدایا کمکم کن
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

آموزش آرایش چشم لب و زیبا شدن مو با ماسک
خرید اینترنتی ساعت مچی مردانه و دخترانه
جستجو
امکانات سایت

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 291
بازدید دیروز : 275
بازدید هفته : 586
بازدید ماه : 566
بازدید کل : 865567
تعداد مطالب : 1007
تعداد نظرات : 1388
تعداد آنلاین : 1

سوره قرآن خوش آمدید منتظر نظراتتون هستم * 6- 7- Online User
------------------------------------------------------------------